سخاوت خدا ...

ساخت وبلاگ

دوش دیدم وسط کوچه روان پیری مست

برلبش جام شرابی و سبویی در دست

گفتم نکنی شرم از این می خواری؟ 

گفتا که مگر حکم به جلبم داری ؟ 

گفتم تو ندانی که خدا مست ملامت کرده؟ 

در روز جزا وعده به اتش کرده؟ 

گفتا که برو بی خبر از دینداری 

خود را به از باده خوران پنداری ؟! 

من می خورمو هیچ نباشد شرمم 

زیرا به سخاوت خدا دل گرمم

من هرچه کنم گنه از این می خواری 

صد به ز تو ام که دایما هشیاری

عمر زاهد همه طى شد به تمناى بهشت

او ندانست که در ترک تمناست بهشت

این چه حرفیست که درعالم بالاست بهشت

هر کجا وقت خوش افتاد همانجاست بهشت

دوزخ از تیرگی بخت درون من و توست

دل اگر تیره نباشد همه دنیاست بهشت

صائب تبریزی

قلب زیبا ......
ما را در سایت قلب زیبا ... دنبال می کنید

برچسب : سخاوت,خدا, نویسنده : cmatn-nab2 بازدید : 105 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 15:25